سفارش تبلیغ
صبا ویژن

دانلود پایان نامه ارشد – تاثیر آموزش کنترل پرخاشگری والدین بر کا

دانلود پایان نامه ارشد – تاثیر آموزش کنترل پرخاشگری والدین بر کاهش علائم نافرمانی در کودکان مبتلا به نافرمانی مقابله ای

پترسون(1976) مطرح کرده است که والدین کودکان دارای علائم اختلال نافرمانی به تقویت رفتار مقابله ای و خاموش سازی و یا تنبیه رفتارهای اجتماعی مثبت گرایش دارند. تحقیقات نشان داده اند که آنه بیش از سایر افراد نسبت به کودکانشان انتقاد می کنند. این والدین به کودکانشان بیشتر دستور می دهند، سوال می کنند و دستورات آنها بیشتر به حال اهانت است. در چنین خانواده هایی کودک از طریق داد وفریاد، لجبازی و گریه کردنبه اهداف مورد نظر خو نائل می شود و به این ترتیب این رفتارها در او شکل گرفته و تقویت می شود(پتی و مایک[1]، 2008)

2-2-9 ویژگی های کودکان دارای علائم اختلال نافرمانی مقابله ای

کودکان دارای علائم اختلال نافرمانی مقابله ای ارتباطات نامتعادلی با والدین، همسالان و معلمین دارند. در مقیاس سازگاری اجتماعی، 2 انحراف معیار از حد نرمال پایین تر هستند، البته آسیب اجتماعی بیشتر از کودکان دارای علائم اختلال دو قطبی، افسردگی ماژور و اختلالات اضطراب چندگانه است.در مقایسه با اختلال نافرمانی مقابله ای تنها اختلال سلوک واختلال تحولی پیشرونده تفاوت قابل ملاحضه ای در سازگاری اجتماعی نشان نداده اند (اسکولوز و تریون، 2007). تئوری های اخیر تصور کرده اند که کودکان با اختلال نافرمانی کمبودهایی را در یک مهارت مجزا دارا می باشند که به رفتار نافرمانی منجر می شود. از قرار معلوم کودک ناشایست که پاسخ به تقاضای والدین را رد می کند ممکن است فاقد مهارت های عاطفی و شناختی مورد نیاز برای انجام تقاضای بزرگترها باشد. اینکه کودک دیگران را بخاطر رفتار بد خود مقصر دانسته و سرزنش می کند ممکن است نشان دهنده نقص هایی در مهارت های شناختی اجرایی باشد. توانایی حافظه، مدیریت تغییر رفتار و سازماندهی مهارت حل مسأله، توانایی کودک برای انجام دستورات بزرگترها را تعیین می کند. چنین کمبودهایی اگر با عوامل دیگر مانند تعامل نادرست والد-کودک ترکیب شود می تواند اختلال نافرمانی را ایجاد کند(واتسون، 2003)

2-2-9-1 ویژگی های رفتاری در خانه

کودکان لجباز در برابر دستورات از خود مقاومت نشان می دهند و نارضایتی خود را از عملی که حتی ممکن است مورد علاقه شان باشد اعلام می دارند. خواسته های خود را با بهانه گیری و گریه مطرح کرده و می کوشند آنرا به هر طریقی که ممکن است به دست آورند. گاهی در برابر دستورات والدین راه مسخرگی را در پیش گرفته و در رابطه با امر و نهیشان سرکش می شوند. گاهی لجبازی در خوردن و خوابیدن است، جسارت به میهمان و میزبان است. حتی ممکن است با گرسنگی و ناراحتی بخوابند ولی تسلیم رای و نظر دیگران نشوند. (قائمی، 1366)

2-2-9-2 ویژگی رفتاری در مدرسه

به طور آشکارا با هرچه معلم برای آن ارزش قائل است، مخالفت می ورزند. اگر معلم از آنها چیزی بخواهد، یا آن را انجام نمی دهند یا بسیار آهسته و تفریحی تا به بقیه بچه ها نشان دهند که نظر معلم مهم نیست. در هنگام انجام این تکالیف خاص ممکن است به انجام تکالیف دیگر بپردازند. تذکرات معلم را در مورد نحوه انجام تکالیف نادیده می گیرند. معمولی ترین روش مقاومت آنها در کلاس عبارت است از انجام ندادن تکالیف(نایئنیان و بیابانگرد، 1377)

2-2-9-3 ویژگی شناختی

این کودکان در مدرسه پیشرفت خوبی ندارند. کاوال و والکر[2](1999 به نقل از گیمپل وهالند، 2003) مطرح کرده اند که ناتوانی انجام تکالیف در مدرسه نمی تواند به فاکتورهای جسمی، حسی و هوشی نسبت داده شود. اجرای ضعیف تحصیلی همچنین باعث محدویت در روابط بین فردی رضایت بخش و ایجاد افسردگی می شود.(کان، 2004). اتگینز وامسی کی[3] (1996) بیان کرده اند که کمبودهای تحصیلی ممکن است از درجه بالایی از رفتارهای منفی ناشی شود که باعث می شود دانش آموزان، آموزش اصلی را از دست بدهندیا معلمان از اصرار به دانش آموزان جهت انجام تکالیف درسی دلسرد شوند، آنها پیشنهاد می کنند که اگر پیشرفت تحصیلی بهبود یابد می تواند بر فاکتورهای دیگر مانند ایجاد خودپنداره مثبت، هویت نژادی، ابراز همدلی، تعیین و دستیابی اهداف شغلی، حمایت تحصیلی و خانوادگی، مشارکت در فعالیت های تفریحی، بهره مندی از حمایت مثبت همسالان و خدمات اجتماعی و تحصیلی تاثیر گذارد (کاری، اسپلز و دیکلن[4]، 2001). مشکل است تعیین کنیم که آیا اجرای تحصیلی ضعیف ایجاد کننده مشکلات رفتاری است ویا برعکس در حالی که این دو متغییر از یکدیگر مستقل هستند. اتگینز(1996 به نقل از باری، 2001) مطرح کرده که دانش آموزان دارای علائم اختلالات رفتاری که معلم خصوصی دارند از لحاظ تحصیلی و اجتماعی بهبود بیشتری را نشان می دهند.

 

2-2-9-4 ویژگی عاطفی

کودکان نافرمان بسیار زود عصبانی می شوند آنچنان که در برابر کمترین رنج و ناراحتی به منتهای خشم و ناراحتی رسیده و کارهای ایذایی خود را آغاز می کنند. پای به زمین می کوبند، رود زمین دراز می کشند، به شدت اشک می ریزند، عرصه زندگی را بر دیگران تنگ می کنند، گاهی دق دل خود را سر دیگران خالی کردهو اگر دستشان به آنها نرسد ناراحتی خود را سر اشیا و اسباب بازی در می آورند. این کودکان برای اینکه خود را از عوارض سرکشی دور دارند خود را بی گناه جلوه داده و سر از دلیل تراشی در می آورند و عملاً نشان می دهند که والدین آنها مقصرند و باعث زحمت آنها شده اند. (قائمی، 1366)

2-2-9-5 دلبستگی

همچنان که نوزاد رشد می کند، یکی از اواع دلبستگی بین کودک و مراقبت کننده اولیه که معمولاً والدین و مخصوصاً مادر است در کودک شکل می گیرد. بالی(1982) دلبستگی را یک سیستم بیولوژیکال ذاتی در همه انسانها دانسته است. از لحاظ رفتاری، دلبستگی طلب نزدیکی و حفظ آن می باشد. 2 شکل دلبستگی در زیر توضیح داده شده است.

الف- دلبستگی ایمن: کودکی که دلبستگی ایمن دارد، یک احساس امنیت جهت اکتشاف جهان اطرافش و رشد سالم هویت خود دارد. هنگان احساس تهدید، کودک ارتباط با والدین را جستجو می کند. دلبستگی ایمن در کودکی برای دلبستگی ایمن در بزرگسالی لازم و ضروری است.

ب- دلبستگی ناایمن: که در این نوع دلبستگی کودک به تلاش کمی برای کشف محیط می پردازد.کودک اغلب کج خلق و آشفته به نظر می آید. کودک امنیت و آسایش را از والدین دریافت نکرده است ودر اینجا مشکلات تعاملی والد-کودک آغاز خواهد شد. طبق تئوری دلبستگی، هر کودک نیاز اساسی به امنیت، حمایت و محبت دارد. نتایج دلبستگی ایمن عبارتند از بیگانگی، سوء ظن ، خشم، درماندگی و نداشتن مسئولیت رفتار(اسکالز، 1999). این کودکان رفتارشان از بیرون کنترل می شودو یک منبع درونی جهت کنترل رفتار ندارند. بنابراین مسئولیتی برای رفتارشان نداردو پرخاشگگر و مخرب می شوند(باری،2001). رفتارهای منفی ممکن است راهی باشد که کودک از طریق آن بتواند پاسخی را از والد دریافت کند(کن و هورس[5]، 2006). کازدین(1987)مطرح کرده است که رفتارهای نافرمانی از فرایند نامناسب دلبستگی بین والد- کودک ناشی می شود. رفتارهای مقابلای از یک دلبستگی نا ایمن ناشی می شودکه در آن فرد احساس نزدیکی به خانواده را کسب نمی کند. رفتار در جوانی و بزرگسالی به نظر می رسد، نتیجه ای از رفتارهای دلبستگی تجربه شده در کودکی باشد(اسکولوز و تریون،2007). گرینبرگ (1999) ارتباط بین نمونه های دلبستگی و رفتارهای مقابله ای را مطالعه کرده است. او در مطالعات خود تلاش کرده است والدین را تشویق کند تا توجه، نزدیکی و تماس با کودکشان را ادامه دهند. مطالعه شاو و همکاران (2001) نیز نشان داده است که بین بروز اختلال نافرمانی و رفتارهای دلبستگی در کودکی رابطه وجود دارد(کازدین و وایتلی،2003).

بررسی تاثیر آموزش کنترل پرخاشگری والدین بر کاهش علائم نافرمانی در کودکان مبتلا به نافرمانی مقابله ای

2-2-10- ضرورت انجام مداخله برای کودکان دارای علائم اختلال نافرمانی مقابله ای

طبق گزارش DSM-IV-TR ، 16 درصد کودکان دارای علائم اختلال نافرمانی مقابله ای هستند(کاپلا و سادوک، 1379 ترجمه پورافکاری). کازدین(1987) مطرح کرده است که کودکان با اختلالات رفتاری بین 2/1 تا 3/1 کودکان و نوجوانان ارجاع داده شده به کلینیک های روانپزشکی هستند. اختلالات رفتاری دلیل بسیار رایجی برای ارجاع کودکان به مراکز خدمات سلامت روان است. کودکان با اختلالات رفتاری احتمالاً از مدرسه اخراج می شوند، بیکارند و رفتارهای اجتماعی مناسبی ندارند(کازدین و وایتلی، 2003).

[1]- Petty & Mick

[2]- Kaval & Walker

[3]- Etkins & Mckey

[4]- Coy & Speltz & Deklyen

[5]- Kean & Hurs